♥خرم آباد ♥ دیار من♥

Sunday, July 27, 2008

نگاه هاي عاشقانه



در دور دستها کسي را مي‌شناسم که قلبي به وسعت دريا دارد

چشمهايش امتدادي از غمگين‌ترين غروب خورشيد زندگيش

و تبسم لبانش گلچيني از غنچه‌هاي نو شکفته‌ي بهاري است

دستهايش به اندازه تمام کهکشان‌ها جاي دارد

و قدمهايش در ابتداي زندگيست

او را و نگاههاي عاشقانه‌اش را مي‌شناسم

نگاههايي مملو از محبت

او را مي شناسم

او را که وجودش سرشار از آبي بي‌کران است

او را که همراه نسيم صبا مي‌وزد، آري او را مي‌شناسم

در دور دستهاست ولي در دور دستي که همين نزديکي‌هاست

خانه‌اش پر از سادگي و صفا

کلبه‌ي بي ريا و محقر او را مي‌شناسم

او نيمه پنهان و روح گمشده من است، آسمان خانه‌اش هميشه

آبي باد

*************************************
نوشته شده توسط مجید 6-5-87

Monday, July 21, 2008

پنج وارونه


پنج وارونه چه معنا دارد؟؟♥
خواهر کوچکم این را پرسید♥
من به او خندیدم♥
کمی آزرده و حیرت زده گفت♥
روی دیوار و درختان دیدم♥
بازهم خندیدم♥
گفت دیروز خودم دیدم♥
پسر همسایه پنج وارونه به میترا میداد♥
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید♥
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم♥
بعدها وقتی غم♥
سقف کوتاه دلت را خم کرد♥
بی گمان می فهمی♥
پنج وارونه چه معنا دارد


*****************************


نوشته شده توسط مجيد 31-4-87




Thursday, July 17, 2008

عاشق







من عاشق هيچ كس نيستم. من عاشق غروبم. عاشق نشستن و خيره شدن به غروب. من عاشق ابرم كه هرچه شبنم از اوست. عاشق سنگ انداختن توي آب و گوش كردن به صداي دلنشين موج. من عاشق نشستن با دوستان پاك و عاشقم هستم. عاشق گوش كردن به صدايشان. عاشق خنده هاشان و ديوانگي هاشان. من عاشق چرخ و فلكم. عاشق نان و پنير و سبزي... آه كه چه حالي دارد. ميتونم عاشق بشم وقتي باران مي بارد. عاشق دلباختن با يك نگاهم. من عاشقم. عاشق بغض هاي خفته ام. عاشق بوسيدنم. عاشق گريستن در حضور دوستم. عاشق سكوت مرموز دل هاي شكسته ام. عاشق نگاه خيره به ديوارم. عاشق گم شدن و به اوج رسيدن در خيال هستم. من عاشق سادگي شعرهاي سهرابم و عاشق غناي حافظ. من عاشق صداي مادرم هستم. عاشق آرامشي كه به من مي بخشد. عاشق موسيقي ام. من عاشق نواختن هم هستم. و روزي من خواهم نواخت. غم هاي دلم را خواهم نواخت و شكستنش را به تار خواهم كشيد. من عاشق لحظات غروبم و عاشق برگ زرد خزان. عاشق خش خش برگ ها زير پاي يك عاشق دل شكسته ام. شايد اين برگ ها هم تابع دل اوست!.... در آخر اينکه من همراه غروب عاشق مي شوم و همه طول شب را عاشق مي مانم. به سرزمين خيال مي روم و از عشق مي نويسم. از احساس خوب عاشق بودن. من عاشق اين احساسم..... فقط همين


*************************************

نوشته شده توسط مجید 27-4-87

Thursday, July 10, 2008

رویایی در خواب

ترجمه اثري از ادگار آلن پو (edgar allan poe)
-------------------------------------------------------------
بوسه صادقانه مرا بر پیشانی ات بپذیر تا من به یقین برسم كه تو

! وجود داری، دروغ نیستی! فریب نیستی
من در میان دریایی ایستاده ام و شن های ریز طلایی ساحل را

درون دستانم گرفته ام. ببین چگونه از لای انگشتان مرتعش و

فشرده ام می لغزند و به دریا فرو می ریزند! مشت هایم را سخت تر می فشارم تا شاید بتوانم شن ها را

درون دستانم نگاه دارم. اما افسوس كه هر چه سخت تر می فشارم، شن ها به سرعت و پوزخند زنان از

!لای انگشتانم فرو می ریزند و من اشكی چند از دیدگان فرو می ریزم

آه خدایا، چرا من نمی توانم آن ها را در آغوشم بفشارم. خدایا آیا من نمی توانم حتی دانه ای ریز از این

شن ها را از دست امواج بی رحم دریا نجات بخشم !؟ آه خدایا، آیا عشق را نیز نمی توان هیچ گاه در

دستان خویش نگه داشت
آیا تمام چیزهایی كه ما می بینیم، یا می پنداریم كه می بینیم! چیزی نیست جز رویایی در خواب ؟؟

***************************************

نوشته شده توسط مجيد 20/4/87

دلم برات تنگه

I MISS YOU
دلم برات تنگه ... توی این روزهای خاکستری و ابری
وقتی که نسیم به صورتم میخوره ... دستهام , دستهای تورو میخواند
تا منو از میون این روزگارشلوغ رد کنی ... محو بشم ... نیست بشم
از میون آدمهایی که منزلت عشق رو نچشیدن ... یا چشیدن و قدرشو نمیدونن
دلم برات تنگه ... وقتی که بارون میاد و من بدون چتر ... تنها ... تنها و آرام
صبور و بردبار... خودم رو دست ابرای سیاه میدم... تا بر من ببارند
شاید کمی از درد فقدان تو رو از عمق دل و جون من بشورن و ببرن... اما ... اما میدونی که
فقط بیشتر دلم تنگ میشه
چقدر دلم برای چشمات تنگه میشه ... وقتی که چشمامو میبندم و به عمق
چشمهای تو خیره میشم
...هنوزم منتظرم
( I Think About You Every Day )

Though I don’t write
Or call you
As often as I would like to
I spend time every day
Thinking about you

Sometimes it is
A memory of something we shared
Other times it is
An incident in my life
That I imagine myself
Telling you about

No matter what it is
In my mind
I write and call you every day(and every night)
And I miss you
----------------------------
MaJiD TiGeR
20-4-87