♥خرم آباد ♥ دیار من♥

Thursday, May 15, 2008

بر روی آب که رسیدی، خوش باش، رقص کن، مست باش

! بر روی آب که رسیدی، خوش باش، رقص کن، مست باش
راستی!در بازیت برروی آب، حواست بر دوردست ها نیز باشد
قایقی خواهد آمد با پارو های آبی رنگ بر روی آب و در روی آن دخترکی سپید را خواهی دید
که پیراهن سرمه ای بر تن دارد وگیسوانش را در معبر عطر و باد های خوشبوی دریا رها کرده است
سراغ تو اگر آمد، مهربان باش ناز مکن.
سلامت می کند پاسخش ده.دست بر آب می برد، نازت می کند و تو را می چیند
تو را که چید،ناراحت نباش اخم مکن چرا که او دیگر بزرگ شده است
چرا که او دیگر راز گل ها را می فهمد
چرا که او دیگر زیبا شده است
او تورا خواهد بویید و بوسه بر لبهای سرخت خواهد زد و در میان گیسوان گندمیش
بر تو جای خواهد داد. و تو را خواهد کاشت
برای آغازی دیگرو این آن لحظه ای است که دیگر آفتاب نگران تو نیست وتو دیگر نگران آفتاب نیستی.
«راستی!سراغ مرا اگر از تو گرفت،بگو، «نمی شناسمش
بگو فقط یک بار در کوچه های تنهایی اقیانوس دیدمش،همین وبس
************************************
نوشته شده توسط مجید 26/2/87

0 Comments:

Post a Comment

<< Home