♥خرم آباد ♥ دیار من♥

Monday, May 09, 2005

دهانت را مي‌بويند

مبادا كه گفته باشي دوستت مي‌دارم

دلت را مي‌بويند

روزگار غريبي‌ست، نازنين

و عشق را

كنار تيرك راه بند

تازيانه مي‌زنند

عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد

در اين بن بست كج و پيچ سرما

آتش را به سوختبار سرود و شعر

فروزان مي‌دارن
د
به انديشيدن خطر مكن

روزگار غريبي‌ست، نازنين

آنكه بر در مي‌كوبد شباهنگام

به كشتن چراغ آمده است

نور را در پستوي خانه نهان بايد كرد

آنك، قصابانند

بر گذرگاه‌ها مستقر

با كنده و ساطوري خونالود

روزگار غريبي‌ست، نازنين

و تبسم را بر لب‌ها جراحي مي‌كنند

و ترانه را بر دهان

شوق را در پستوي خانه نهان بايد كرد

كباب قناري

بر آتش سوسن و ياس

روزگار غريبي‌ست، نازنين

ابليس پيروز مست

سور عزاي ما را بر سفره نشسته است

خدا را در پستوي خانه نهان بايد كر
د
كاش ميشد عشقم را پنهان كنم
كاش عاشق نمي شدم
نوشته شده توسط مجيد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home