ناز
او ز من رنجيده است
آن دو چشم نكته بين و نكته گير
در من آخر نكته اي بد ديده است
من چه مي دانم كه او با چه مقياسي مرا سنجيده است؟
من همان هستم كه بودم ، شايد او چون مرا ديوانه خود ديده است
بيوفائي مي كند تا بلكه من دور از ديدار او عاقل شوم
او نمي داند كه من دوست مي دارم جنون عشق را
من نمي خواهم كه حتي لحظه اي لحظه اي از ياد او غافل شوم
فروغ فرخزاد


0 Comments:
Post a Comment
<< Home